به گزارش روابط عمومی دفتر مطالعات و برنامه ریزی رسانه ها ،نشست نقد و بررسی
کتاب "دستکاری در رسانههای اجتماعی، پروپاگاندای رایانشی" روز
یکشنبه 9 دیماه 1403 در سالن شهدای رسانه
این دفتر برگزار شد. در این نشست دکتر هادی خانیکی؛ عضو هیئت علمی دانشگاه علامه
طباطبایی، دکتر حسین انتظامی؛ معاون توسعه مدیریت و منابع وزارت فرهنگ و ارشاد
اسلامی، دکتر محمدرضا نوروزپور؛ معاون
امور رسانهای و تبلیغات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مترجمهای کتاب عباس رضایی
ثمرین و رسول صفرآهنگ حضور داشتند. دکتر بشیر معتمدی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم
انسانی و مطالعات فرهنگی نیز دبیر علمی این نشست بودند.
در ابتدای این نشست، دکترمعتمدی اظهار کردند که: رسانههای اجتماعی، به تعبیر
برخی از دانشمندان، یک جهان موازی را در کنار جهان واقعی ساختهاند که در این میان
یک امکان بسیار گسترده را برای اظهار نظر، مشارکت و فرایندهای دخالت در دموکراسی
را فراهم کردهاند. بحث دستکاری رسانهها، بعد از اینکه هوشیاری نسبت به این رسانهها
پیدا شد، در کشورهای مختلف به صورت خیلی جدی مطرح شده که این کتاب هم در این حوزه
است.
صفرآهنگ ؛یکی از مترجمین کتاب در خصوص این کتاب گفت: این کتاب آغازی است بر
بحث پروپاگاندای رایانشی یا انتشار اخبار جعلی در کشورها. این کتاب یک پروژه
تحقیقاتی است که نویسندگان در 9 کشور طرحریزی و از یک روششناختی مشخص استفاده
کردهاند. از زمانی که نقش شبکههای اجتماعی بیشتر شد، نویسندگان کتاب به این
موضوع فکر کردند که شبکههای اجتماعی در سیاست کشورها چه نقشی میتوانند داشته باشند.
انگیزه نویسندگان از انجام این پروژه، داشتن یک حافظه از کشورهای پیشرفته یا
کشورهای در حال توسعه است. چون فضای مجازی و اخبار جعلی میتواند بر ذهن مردم و
افرادی که تصمیمگیر هستند، بهخصوص در رخدادهای مهم مثل انتخابات، بزنگاههای
تصمیمگیری سیاسی تاثیر بگذارد. مجموعه این پژوهشها در کشورها حول یک رخدادهایی
است که مشخص کند اخبار جعلی چه تاثیری بر این کمپینها میتواند داشته باشد. آقای
پیتر هاوارد تقریبا از یک دهه قبل آغازگر مطالعه کمپینهای جعلی اینترنتی بودند.
در تعریف نویسندگان از پروپاگاندای رایانشی در کتاب به یک سری از انتشار اخبار با
استفاده از الگوریتمها و فرایندهای خودکار با نظرات اشاره شده است. مترجمها در
ابتدای ترجمه یک لغتنامه توافقی برای اصطلاحات و واژههای این کتاب درست کردند تا
ترجمه به صورت یکدست پیش برود، البته خود این کتاب یک پروژه نویسندگی دوباره است.
نویسندگان در این کتاب هم از روشهای کیفی و هم از روشهای کمی استفاده کردهاند
(روش ترکیبی). افرادی که در کشورهای مختلف همکار ایشان بودند، هم در زمینه
کامپیوتر و هم علوم ارتباطات تخصص داشتند. از آنجایی که کمپینهای اخبار جعلی هم
به صورت نرمافزاری و هم در یک زمینه سیاسی-اجتماعی انجام شده و در ضمن متدهای
تبلیغاتی نیز در آنها به کار گرفته میشود، بنابراین کار کردن روی این کیسها
نیازمند تخصصهای مختلفی است. نویسندگان از نرمافزار اسپیاساس و آزمون آر و
رگرسیون و از دادههای کمی و کیفی استفاده کردهاند.
در انتخابات 2016، برخلاف پیشبینیهای نظرسنجیها، آقای ترامپ رییسجمهور شد
و محققان آمریکایی به این نتیجه رسیدند که این کمپینها دارد اثرگذار میشود و از
همان زمان استارت این کتاب را زدند. تنها سرمایهگذاری 100میلیون دلاری شرکت متا
در اخبار جعلی، اهمیت آن را در آمریکا نشان میدهد. در اروپا نیز سرمایهگذاریهایی
در این زمینه شده است. این کتاب به طور مشخص به کیس اوکراین و جدا شدن کریمه، پرداخته
است. در اوکراین یک ادارهای به نام مبارزه با اخبار جعلی زیر نظر وزارت کشور آن
راهاندازی شده تا در جنگ بتواند به آنها کمک کند.
در انتخابات ایران هم ما در هر دو قطب شاهد جدال کمپین اخبار دستکاریشده
بودیم و آن چیزی که در ایران زنگ خطر است اینکه این موضوع در ایران نهادینه و
مسئولیتسازی نشده و مواجهه با هر خطر خارجی، با توجه به شیوه جنگهای مدرن، میتواند
نگرانکننده باشد؛ کما اینکه آقای عراقچی در مورد شکست سوریه گفتند که ارتش سوریه
بیشتر درگیر جنگ روانی شد تا در میدان؛ تبلیغات و فضاسازیها در کاهش انگیزه ارتش
سوریه موثر بود.
دکتر انتظامی گفت: این کتاب بیشتر در مورد ارتش سایبری است که بعد از انتخابات
2016 آمریکا و نقش روسها در آن، انتخابات برزیل و نیز تکرار این تجربه در سایر
کشورها برخی محققان را به این نتیجه رساند که لازم است آزادی بیان تا مدتی تحدید
شود. دروغپراکنی چنان فراگیر شده که مجمع جهانی اقتصاد در سال 2014 آن را یکی از
ده خطر پیش روی بشر معرفی کرد. پروپاگاندا ابزار رسانهها برای مصرف است و با ظهور
رسانههای اجتماعی که همه تولیدکننده-مصرفکننده هستند، بحث پروپاگاندا جدیتر شده
است.
این کتاب که سال 2019 نوشته شده، در کشورهای روسیه، اوکراین، برزیل، چین،
کانادا، آمریکا، لهستان، تایوان، و آلمان با تمرکز بر فیسبوک و توییتر دستکاری
سیاسی انتخابات و شکلدهی افکار عمومی را بررسی میکند؛ این بررسی ماهیتی میانرشتهای
دارد که شامل علوم ارتباطات، علوم سیاسی، علوم اجتماعی و علوم کامپیوتر میشود و
از این جهت ارزشمند است.
هر فصل این کتاب از سه زاویه قابل استفاده است:
نخست. روششناسی نویسندگان که دیدگاهی نو در پژوهشها است؛
دوم. اندوختههای فنی و تخصصی لازم برای فهم پروپاگاندای رایج است؛
سوم. فهم تئوریهای سیاسی و اجتماعی که کاربست پروپاگاندا را برای رسیدن به
اهداف مورد نظر برجسته کرده است.
اما چالش اصلی این است که چگونه دموکراسیها در عین حفاظت از حریم خصوصی، باید
امنیت را افزایش دهند؟
شاید توسعه سواد رسانهای که مخاطب را از مصرفکننده صرف بیرون میآورد و به
او ابزار و توانایی بازشناسی فکت از فیک را میدهد، تا حدی چاره کار باشد. مخاطب
با برخورداری از سواد رسانهای، بصیرت مییابد و میتواند فیکنیوزها و جریانسازیهای
برساخته از آن را پالایش کند؛ هرچند حکمرانی نیز در عصر جدید در این زمینه بیمسئولیت
نیست.
آقای انتظامی پس از خواندن این یادداشت، سخنان خود را اینطور ادامه دادند که
رسانه اجتماعی و رسانه جمعی دو پارادایم مختلف هستند و با هم متفاوتاند. یکی از
ایرادهایی که برخی از متخصصان علوم ارتباطات به سیاستگذاری فعلی کشورد دارند این
هست که میگویند با نظریهها و ابزارهای یک
پارادایم گذشته(رسانه جمعی) ما میخواهیم در عصر یک پارادایم دیگر کار
بکنیم. ایشان با استفاده از مثال ستارهشناسی و مقایسه این علم در قرن هفدهم(پارادایم
بطلمیوسی و زمین مرکزی) با آن در عصر جدید(پارادایم کوپرنیک)، نشان دادند که بررسی
علم در پارادایم منسوخ مضحک و ناکارآمد است. همچنین تا قبل از فروپاشی شوروی
پارادایم حاکم بر دنیا جنگ سرد بود و همه میدانستند که اگر برویم در جبهه راست،
میتوانیم از آسیبهای چپ در امان باشیم و بالعکس. حال اگر امروز که این پارادایم
منسوخ شده، کشورهایی در وزارت خارجه خود مناسبات خود را بر این مبنا قرار دهند، هم
مضحک است هم به آن جواب نمیرسند.
در پارادایم رسانه جمعی، ما با توده طرف هستیم، بنابراین رسانهها امکان
تاثیرگذاری بیشتری دارند و میتوانند افکار عمومی را بسازند. در پارادیم رسانههای
اجتماعی همه در حال تولید و مصرفاند و همه در حال تعامل هستند و تاثیرگذاریها
متفاوت است و در آن ما چیزی به نام دروازهبانی نداریم که بشود راستیآزمایی کرد مانند
روزنامه، رادیو، تلویزیون و افراد متخصصی که در آنها این کارها را انجام میدادند.
حال اگر ما بخواهیم با مناسبات سنتی(در پارادایم قدیمی) در کشور سیاستگذاری کنیم،
با اختلالاتی مواجه میشود و لذا بعضی جاها به نتیجه نمیرسیم.
ایشان با تاکید بر شفافیت گفتند که برای بسیاری از دردها شفافیت را به عنوان
درمان میشناسند و باعث میشود که خیلی از مسائل مبنایی حل شود. شفافیت باید به
نحوی باشد که امکان پیشپذیری را فراهم کند و قبل از مراجعه به یک اداره، بدانید
که با این درخواست شما موافقت میشود یا نه؛ همچنین بدانید که اگر پسرخاله صاحبمنصب
با شرایط مشابه به او مراجعه کرد همان پاسخ را دریافت خواهد کرد. این باعث اعتماد
عمومی میشود و سرمایه اجتماعی را بالا میبرد. یکی از ویژگیهای فضای جدید رسانهای
این است که بهراحتی میشود با اسم مستعار فعالیت کرد که مسئولیتپذیری کاهش پیدا
میکند. در سیطره رسانههای مجازی که افراد میتوانند با آیدیهای ناشناس فعالیت
بکنند، هر قدر شفافیت بیشتر باشد، نگرانی ناشی از بیمسئولیتی کمتر میشود.
دکترنوروزپور:
پروپاگاندای رایانشی، یعنی مهندسی رفتار مخاطبان از طریق استفاده از الگوریتم است،
از طریق اخبار جعلی، رباتها، رسانههایی که به صورت خودکار تولید پیام میکنند.
رسانهها از طریق ایجاد چند ویژگی تولید رفتار میکنند: 1. حباب فیلتر برای مخاطب
میسازندو فقط پیامهای مورد پسند خود را میبیند؛ اتاق پژواک، بایاس تایید،
واقعیت موازی هم به آن میگویند که اینها همه شخص را وادار به انجام رفتار مورد
نظر مهندس پروپاگاندای محاسباتی میکند. پروپاگاندای محاسباتی به نحوی محاسبه میکند
تا آقای ایکس کار دلخواه من را در زمان دلخواه من انجام دهد. ایشان در ادامه با
ذکر داستان شیر و خرگوش مولانا، مراحل مختلف پروپاگاندای رایانشی را تشریح کردند.
در این داستان خرگوش ابتدا، با استفاده از یک خبر جعلی(اینکه شیر دیگری در جنگل
خود را قویتر از شما میداند) برای شیر جنگل یک واقعیت موازی میسازد. بعد برای
او یک حباب فیلتر میسازد و او به یک اتاق پژواک میبرد( اینکه فقط تو قدرت داری و
اجازه نمیدهد که به جز این چیزی را بشنود) و زمانی که او را به بالای چاه هدایت
میکند و عکس خود شیر را در چاه به او نشان میدهد و شیر در چاه تصویر یک شیر
خشمگین را میبیند، باور نمیکند که این عکس خود اوست و در واقع خرگوش او را دچار
بایاس تایید میکند. در این داستان مولوی تمام اجزای پروپاگاندا را میگوید و یک
قدر قدرت را در سه دقیقه سرنگون میکند.
یکی
از دلایل شکست ارتش سوریه هم همین بود که آنها را متقاعد کردند که حتما شکست
خواهند خورد. یکی دیگر از نمونههای عینی سیاسی دوران مدرن ما انتخابات 2016
آمریکا است که همین طور مهندسی و روی ذهن مخاطبها کار شد.
یکی
از بدخیمترین تاثیرهای پروپاگاندای محاسباتی با ایجاد حباب فیلتر یا اتاق پژواک،
ایجاد شکاف در جامعه است. یکی از کارکردهای اصلی پروپاگاندای محاسباتی این است که
جامعه را دوقطبی بکند تا از هر طرف نهایت ظرفیت را، بهخصوص در انتخابات، به میدان
بیاورند. در جامعه دوقطبی، اولین چیزی که قربانی میشود، انسجام ملی است که این
موضوع بسیار خطرناک است. ما که در حوزه رسانه و رسانههای اجتماعی فعالیت داریم،
باید بدانیم که مرگ جامعه زمانی است که جامعه اتمیزه و دوشقه شود و آنها رودرروی
هم قرار گیرند. در این جامعه اعتمادبهنفس از بین میرود، دشمنی شکل میگیرد، به
نهادهای دولتی اعتماد نمیشود، مرجع فکری و مرجعهای مختلف( ریشسفیدی، بزرگی و
...) از بین میرود و لحظهای میرسد که با یک تلنگر ممکن است آن جامعه به ته چاه
برود (مانند داستان شیر و خرگوش).
امیدوارم
این مرکز با تولید اینگونه گفتوگوها در سطح جامعه به شکستن حباب فیلتر کمک کند و
همانطور که آقای انتظامی بهدرستی گفتند به شفافیت هم کمک کند که شفافیت هم باطلالسحر
حباب فیلتر و پروپاگاندای محاسباتی است. آقای نوروزپور در آخر با یک بیت از مولانا
به سخن خود را تمام کردند:
یاد
ده ما را سخنهای دقیق
تا تو
را رحم آورد آن ای رفیق
رضایی
ثمرین؛مترجم کتاب ، در مورد کتاب گفتند که :این کتاب حاصل یک تحقیق فراملی تحت
پوشش یک پروژه تحقیقاتی است که از سال 2012 به نام دموکراسی و تکنولوژی در دانشگاه
اکسفورد در حال انجام است. این کتاب در 9 کشور پروپاگاندای رایانشی و نحوه مداخله
دولتها را در آن بررسی و جمعبندی کرده است.
بهانه
اصلی انتشار این کتاب وارونگی در رسانههای اجتماعی است. قبل از این یک اکوسیستم
سنتی اطلاعرسانی در دنیا وجود داشت و یک نگاه انتقادی هم همیشه به آن بود که
اطلاعرسانی در اختیار شرکتهای بزرگ و سرمایهدار و کسانی است که پول و قدرت دارند.
با آغاز رسانههای اجتماعی این امید ایجاد شد که این انحصار بشکند و صدای مردم
بیشتر شنیده شود و هژمونی ترک بردارد؛ که در ابتدا همینطور هم بود و حتی هنوز هم.
درواقع این شبکهها در راستای تقویت دموکراسی در دنیا شکل گرفت. ولی کمکم به دلیل
تقصهایی در این ابزار وجود دارد برای افرادی که از دانش فنی برخوردار بودند،
امکان نابرابری را فراهم میکرد تا افکار عمومی را جهتدهی کنند. رضایی ثمرین در
ادامه متنی را خواندند و اینطور گفتند که امروز در مواجهه با یک خبر یا روایت
پرسش کلیدی این نیست که آیا این روایت واقعی است یا نه؟ حتی زمانی که محتوا واقعی
است، وقتی در بستر روایتهای ساختگی منتشر میشود، معنای اصلی خود را از دست میدهد
و به بخشی از فرایند گستردهتر دستکاری واقعیت تبدیل میشود. نوعی آلودگی اطلاعاتی
در حال وقوع است. به این معنا که حجم عظیمی از اطلاعات درست و نادرست چنان درهم
تنیدهاند که تشخیص آن خیلی سخت شده است.
در زمان انتشار این کتاب مسئله بیشتر تولید اخبار جعلی و ترول فارما بوده است،
ولی امروز با شکلگیری هوش مصنوعی با الگوریتمهای هوشمند مواجه هستیم که نهفقط
اطلاعات را دستکاری میکنند، بلکه اصلا ادراک ما را از واقعیت هدف گرفتهاند. چیزی
که امروز در شبکه اجتماعی میبینیم، محتوایی است که با کمک الگوریتم به صورت هدفمند
شخصیسازی شدهاند و این تاثیر پروپاگاندا را خیلی زیاد میکند.
علاقه و دیدگاه شما و حتی ساعت تاثیرپذیری شما در پلتفرمها کاملا مشخص است و
در اینجاست که حباب اطلاعاتی تشکیل میشود. در پژوهشها نشان داده شده که در زمان
رویدادهای سیاسی تا 60 درصد و حتی بیشتر، محتوای توییتر را رباتها منتشر میکنند.
رباتها میتوانند احساسات کاربران را شبیهسازی کنند، در مباحثات و گفتوگوها
شرکت کنند و حتی رابطه عاطفی با مخاطبان ایجاد کنند. حاصل کنشگری رباتها در فضای عمومی
نوعی توهم اجماع است.
در جوامع در حال گذار و توسه مانند ایران به گفتوگوهای اجتماعی سازنده نیاز
هست و زمانی که دستکاری افکار عمومی اتفاق میافتد، هر تلاشی برای همبستگی در عمل
به بنبست میرسد. وقتی گروههای مختلف اجتماعی حتی بر سر تعریف مسائل هم به توافق
نمیرسند، امکان همبستگی و حل شدن مسائل منتفی است.
امروز در کشور ما بر سر مسائل اقتصادی، هر گروهی با توجه به منابع و منافع
خودش، آمار متفاوتی را ارائه میکند که امکان حل مسئله را نمیدهد. در این
اکوسیستم دستکاری واقعیت، اعتماد اجتماعی تضعیف و شاهد نوعی بدبینی فراگیر هستیم.
راهکار برونرفت از این شرایط بازگشت به قبل از دوران دیجیتال نیست، یکی از
راهکارها بالا بردن سواد رسانهای است. راهکار بعدی، کمپینهای چندوجهی است. در
کشورهایی که تجربه بیشتری دارند بحث رگولاتوری را هم مطرح میکنند به این صورت که
با تصویب قوانینی پلتفرمها را پاسخگو کنند.
نکته بعدی گسترش کمپینهای اجتماعی درستیازمایی است. در بخشی هم بحثهای فنی
مطرح میشود به این صورت که به سمت پلتفرمهایی برویم که کمتر امکان مداخله و
دستکاری دارند.
دکتر خانیکی: آقای خانیکی در ابتدای صحبت ضمن اشاره به حضور دکتر انتظامی و
دکتر نوروزپور، ابراز امیدواری کردند که نظرهای علمی به حیطه عمل برسد. ایشان در
ادامه تاریخچه کوتاهی از رشته روزنامهنگاری و علوم ارتباطات و روابطعمومی در
دانشگاه پس از انقلاب و ارتباط آن با تاسیس دفتر مطالعات و برنامهریزی رسانهها و
جایگاه آن در گذشته ارائه کردند.
دکتر خانیکی با استناد به صحبت سخنرانان دیگر این نشست از آقای انتظامی درباره
شفافیت پرسیدند که شفافیت در حد نظر که باقی نماند و تبدیل به قانون شد الان آیا
این قانون اجرا میشود؟ و اگر اجرا نمیشود، چرا؟ سپس از آقای نوروزپور سوال کردند
که چه بکنیم تا افراد، با گیرافتادن در اتاق پژواک، به درون خودشان نروند؟ از
نگرانی آقای رضایی هم در مورد اینکه با صحبت از جامعه پلتفرمی سیاستها چگونه
خواهد بود آیا بستهتر خواهد شد، گفتند و درنهایت هم به بحث سواد رسانهای دکتر
معتمدی، اشاره کردند.
ایشان در پاسخ به همین چند مورد گفتند که نگران بحث سواد رسانهای و برداشت ما
از سواد رسانهای هستند. منظور از این مفهوم این است که ما به حقیقتی دست یافتیم
که مالک آن هستیم و دیگران نمیفهمند ما چقدر خوب فهمیدیم، یا اینکه آغاز سواد
رسانهای آنجایی است که بفهمیم مخاطب ما در جاهایی یا حتی در بسیاری از جاها از ما
بیشتر و بهتر میفهمد، و یا اینکه اصلا در زمینهای که قرار داریم هر کاری را میتوانیم
بکنیم؛ گویی زمینه بکری را در اختیار ما قرار دادهاند که در آن دستکاری بکنیم، یا
نکنیم، یا زمینهای است که باید اول آن را امکانسنجی بکنیم که بسیار مهم است.
در این زمینه ما با جامعه ناراضی روبهرو هستیم که بخشی از این نارضایتی طبیعی
و بخشی غیرطبیعی است.
به دلیل اینکه جامعه دستخوش تغییرات نسلی، جنسی، آموزشی، جمعیتی، و ... است،
بخشی از نارضایتی طبیعی است؛ کدام جوان در کجای جهان راضی هست؟ اما بخشی از نارضایتی
به دلیل احساس نابرابری است. تمام پیمایشهای مهمی که انجام شده، دال مرکزی وضعیت
ارزشی و نگرشی ما را بیعدالتی میداند. در آموزش، شغل، اقتصاد، سیاست، و ... بیعدالتی
هست و حالا سوال این است که رسانهها در این بیعدالتی چگونهاند؟ آنها بیعدالتی
را بازتولید میکنند؟ مهندسی اجماع کرده و یک توافق مصنوعی ایجاد میکنند؟ یا
اینکه رسانهها سعی میکنند تا راهی برای ایجاد رضایت پیدا کنند؟
به نظر دکتر خانیکی در این کتاب تلاش برای چرخش به سمت تولید رضایت واقعی است،
نه مهندسی اجماع. همه ما میگوییم که باید متناسب با خواست مردم صحبت و حرکت کنیم،
منتها این مردم کی هستند؟ تکثیرشده خود ما، یا مردمی هست که مستقل از ما هم وجود
دارد؟ به این دلیل است که جاهایی مانند دفتر رسانهها به عنوان نهاد واسط باید
اینها را هم به جامعه علمی و هم به حاکمیت ارجاع بدهد.
الان در جامعه شبکهای ارتباط بالا به پایین به ارتباط افقی تبدیل شده است،
اما در این فرایندی که جامعه پلتفرمی در امتداد جامعه شبکهای آمده یک اتفاق بزرگی
رخ داده و آن اینکه ما یاد گرفته بودیم به لحاظ نظری از یک دوره نظریههای تزریقی
گذشتیم که در آن رسانههای جمعی پیام را تولید انبوه میکردند و به مخاطبان انبوه
میرساندند. بعد از آن به جامعه شبکهای و سپس به جامعه پلتفرمی وارد شدهایم. در
جامعه پلتفرمی اینقدر امکان دستکاری بالا رفته که باید متحد شویم علیه اخبار جعلی؛
ولی اخبار جعلی مگر در زمین خالی اخبار جعلی میشوند؟ جامعه ناراضی، جامعه بسته،
جامعهای که رسانهها نقش نهادمند خود را نتوانند ایفا بکنند، جامعه مستعد اخبار
جعلی است. از دل سیاستهای بسته اخبار جعلی و فرهنگ زیرزمینی درمیآید. به این
دلیل ما باید توجه کنیم که در این دوره دسترسی به دادهها به شدت متاثر از
سایکوگرافی و وضعیتهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است و دیگر این مخاطب فعالی را که
در جامعه شبکهای شکل گرفته بود، داریم به مخاطب منفعل، بیدفاع و مخاطبی که در یک
محیط بسته قرار گرفته، میکشانیم. همان تکنولوژی که در جای خود باعث گشایش شده
بود، جامعه پلتفرمی، جامعه نظارتی، جامعه اسلکتیویستی و ... را شکل داده است.
درست است که باید ببینیم ماشین چه میکند ولی مهمتر از آن باید ببینیم که
انسان چه میکند.
در آخر دکتر خانیکی پیشنهاد کردند که آثار مهمی که میتواند به ما در مطالعه
تطبیقی کمک کند، و تکستهای اصلی در جهان ترجمه شود و برای این نشست هم عنوان نقش
رسانههای اجتماعی در شکلدهی و پیشبرد کنشهای جمعی را پیشنهاد کردند تا جنبههای
فرصتآمیز هم در نظر آورده شود.
نسبت بین رسانههای اجتماعی و کنشهای جمعی کجاست؟ دکتر خانیکی نقشهایی را در
پاسخ به این سوال ارائه کردند:
نخست. نقش رسانههای اجتماعی در توانمندسازی و بسیج اجتماعی است. جامعه ما
ضریب همبستگی اجتماعی ضعیفی دارد. رسانههای اجتماعی میتوانند فضایی را برای
تقویت صدای گروههای به حاشیه راندهشده، به چالش کشیدن روایتهای غالب فراهم
کنند. و به دوقطبیها بها داده نشود و روایتهای غیررسمی را به روایت رسمی تبدیل
کنیم.
دوم. نقد ساختارهای قدرت سنتی است. جامعه ما دستخوش تغییر است ما دیگر با یک
مای جمعی سروکار نداریم، جامعه ما متکثر هست، ولی فکر میکنیم که همه اینها صفت
ایرانی بودن، مسلمان بودن، انقلابی بودن را دارند و از یک ما حرف میزنیم؛ در حالی
که این ماها خیلی متنوع هستند. این فهم سنتی، بوروکراتیک و فهم بستر را رسانههای
جمعی میتوانند به عنوان رقیب رسانههای جریان اصلی به میدان بکشند.
سوم. چالشها و مخاطراتی که در جامعه ما هست با نگاه به آینده میتوان مطرح
کرد. امروز جامعه و رسانه ما دائم به گذشته نگاه میکند، دعواها و منازعات با نگاه
به گذشته است. ما باید با همه نقدها و چالشها، به آینده هم نگاهی داشته باشیم؛
چون آینده هم مهم است. در این بخش دکتر خانیکی از آقایان انتظامی و نوروزپور
خواستند که اتاقهای آینده راهاندازی شود. حال همین اتاقها هم اینکه تکنولوژی یا
فرهنگ را پیگیری کنند، با هم متفاوت هستند.
حد و دامنه نظارت، ممیزی و سانسور تا کجا است؟ این نظارتها تا کجاست؟ مثلا
نهادهای نظارتی و دولتی فقط در مورد کتابفروشیها مسئولیت دارند یا حیطه آنها به
دستفروشهای پیادهروهای انقلاب هم میرسد. اصلا فرهنگ در کدامیک تولید میشود.
چهارم. تلفیق تجربهها و فعالیتهای میدانی و حرفهای با نظریههای علمی است.
این شکاف دانشگاه به عنوان آکادمی و رسانه به عنوان میدان تا کجاست. با این تلفیق
رسانه اجتماعی هم میتواند نقشآفرینی داشته باشد.
پنجم. تاثیر الگوریتمها یا پلتفرمهای اجتماعی است. نیازهای اطلاعاتی با کدام
فناوری بهتر میتواند دیده شود یا بهتر میتواند تاثیرگذار باشد. رسانههای
اجتماعی میتوانند ابزار قدرتمندی برای کنشهای اجتماعی باشند بهخصوص در خلا
نهادهای رقیب که نهادهای مدنی، حرفهای و علمی است. این نیازمند شناخت پیچیدگیها و محدودیتهای
آنهاست. همین بحث ترکیب هوش مصنوعی با دانش و فناوری جدید هست، کی و کجا میخواهیم
به آن بپردازیم.